به رنگ گیلاس

متن مرتبط با «بهار» در سایت به رنگ گیلاس نوشته شده است

میهمان بهار (با احترام تقدیم به جناب آقای پور دلیر)

  • از حرف مردمان عجیب روزگاراز خش خش برگ های زرداز شاخه های بی بر خشک بلندرنجید و رفت.......او که میهمان تازه ی بهار بودبا دست های اشتیاق سبز جوانه هاتکه های آهنین را که نه،........ اندوه برای قلب رفیقش تراشید و رفت........ موضوعات مرتبط: شعر بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درخت بهار نارنج (تقدیم به ساحت آسمانی خاله عزیز,خانم خاتونجان حسن شاهی)

  • امروز یکشنبه است و گلی زباغ مامی رود که در بهشت, بهار شودامروز دلم گرفته است و پاییز سردرفت که بی بهانه دوباره, بهار شودامروز پوشاندند تنت را از هاله ای سپیدچراغانی شدی و کنار درخت کاج, اینک بهار شودامروز هوای دلم چون آسمان, ابریستتو سبز بودی و از خاک تو گلشن بروید وبهار شودامروز دلم گرفته است و این شاخه گلرفت از زمستان خزان ما تا که بهار شودامروز پر از برگ شد کوچه باغ مااز نم نم آسمان چشمانمان, ابر بهار شودبارید ابر چشمان نرگسی بر چمن زار پیکرتامید که با دست دعای قشنگ تو, چون بوستان مریمی ها, بهار شودامروز بوی نان کنجدی ات در هوا پیچیدآرام و باوقار از کنار دیوار کوچه گذشت, تا بهار شودامروز از آستان شهر راز بر روی دست های سرد بهمن درخشیدیبدرود گفتی و کنار رود, دوباره آه بجوشد وبهار شودامروز سرد است و روی اجاق پرمهر توای میهمان نواز, از شعله های گرم نگاهت, بهار شودامروز درختان نارنج حیاط, شکوفه می دهدتا عطر چای قوری ات, طعم بهار شودامروز رنگ دامنت به رنگ شکوفه های بهارنارنج استامروز گلهای لباس بهشتی ات, رنگ بهار شودامروز سایه ی تو کم نخواهد شد.....نه.....تا سایبان عمو کنار باغچه ی وجودت, بهار شودامروز نغمه ی لا إله إلا ألله.... محمد رسول ألله.... علی ولی ألله.....می تراود از گام های نسترن ها و نسرین هااز نفس تازه نوگل محبوب, از خوشه های جاری رگ های مزرعه, گندم بروید و بهار شودامروز چون ابر گرفته هوای دلم....هوای دلمبر خاک می فشانم جرعه جرعه اشک, تا کنار سفره عید, از چمن زار یاد عزیزت, سبزه بروید و بهار شودامروز رفتی و سید علاء الدین حسین و شاهچراغ, پشت و پناهتاین خانه ات تا همیشه زیر بقعه ی حضرت, بهار شودبه بوی عیدی میان سوره ی نور, به برکه ی آبی کوچک ماهی قرمزاینقدر خوب , ...ادامه مطلب

  • تخت آبی بهار

  • تخت آبی بهار را با گلبرگ گلهای مهربانی، آراستم تا ماه، میهمان نوازش دست هایم باشد...وقتی که مهتاب شد، شبنم چشمهای دلتنگ پاییز، بر گلبرگ ها جاری شد،و در زلال شب، اتاق، پر از بوی گلاب حضورت گشت.موضوعات مرتبط: متن ادبی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها